گل دختر مهربون ... سارگل شیرین زبون
سلام به همه خاله های مهربونم که من و سارینا خیلی خیلی همتونو دوست داریم . احساس میکنم بچه ها وقتی به سن یک سالگی میرسن یه رشد عقلانی عجیب دارن . من که این حسو دارم اخه هر روز شاهد کارای زیبایی از دخترم هستم که بیشتر از قبل به رشد عقلی دخترم پی میبرم . خدایا ازت ممنونم به خاطر این لطف بزرگی که به من داشتی واقعا بچه ها شیرینی زندگی هستند . انشالله هیچ پدر و مادری از این نعمت بزرگ محروم نباشند .
گل دختر ناز من این روزا سعی می کنه خیلی از کلمات رو بیان کنه . گاهی اوقات هم با تلاش یه کلمه رو بیان میکنه بعد یادش میره .
گلی نازم روز جمعه با هم رفتیم خونه مامن جوون ( مامان بابایی ) . عمو مسلم اومد دنبالمون اخه هنوز بابایی از سفر بندر عباس نیومده . اول یه سر رفتیم خونه عموی من که خیلی دلشون میخواست شما رو ببینن ( عموعلی که البته دایی بابایی هم میشن اخه من و بابایی دختر دایی پسر عمه هستیم ) . یه عالمه باهات بازی کردن ( عمو علی خیلی سارینا رو دوست دارن هم خودشون و هم بچه ها و خانومشون ) عمو بردنت توی حیاط کبوتراشونو نشونت دادن بعد هم از درختشون یه نارنج چیدیم تو خیلی دوست داشتی بخوری یه قاچ بهت دادیم اینقدر خوشمزه خوردی که دلم میخواست بخورمت گل من
بعد رفتیم خونه مامان جوون . عمه فاطمه و عمه مریم ( عمه های دو قلوی سارینا ) مثل همیشه از دیدنت کلی خوشحال شدن . ولی تو اول باید بری بغل مامان جوون . بعد هم کلی شیطنت کردی . روز جمعه خیلی خوشگل می گفتی عمو . در ضمن صدات کردم سارینا یهو خیلی ناز گفتی بله من و عمه هات یه عالمه تعجب کردیم . خیلی خوشگل میگی بووه . به بخاری اشاره میکنی و میگی بووه . عمه سعیده یه نی نی ناز داره که یک ماه و نیم از تو کوچیکتره اسمش پرهام هست . مامانی گفت سارینا بگو پر پر بیا پیشم تو هم گفتی پر پر . خلاصه بگم مامانی روز جمعه ماشالله خیلی خوشمزه شده بودی . یا لباس خوشگل هم واست گرفته بودم کردم تنت ماشالله ماه شدی . خیلی دلشون میخواست که شب اونجا بمونیم ولی چون تو نمیتونی جایی بخوابی مجبور شدیم بیایم خونه . دایی محمود اومد دنبالمون و آوردمون خونه
روز شنبه هم مامانی مرخصی بود . خاله فاطمه و دخملی نازش ( ثنا جوون ) آمده بودن خونه مامان جوون ما هم رفتیم اونجا تو هم خیلی خوشحال بودی و بازی کردی . خاله فاطمه یه عروسک کوچولوی خوشگل واست خرید که تو خیلی دوستش داری اخه عروسکه یه شیشه پستونک توی دهانشه تو هم چون عاشق پستوئنک هستی مرتب شیشه عروسکو میخوری .
راستی جدیدا دو تا کلمه رو پشت سر هم تکرار میکنی ( کیندا کیندا - محوبا ) نمیدونم منظورت چی هست ولی خاله محبوبه کلی ذوقت کرد گفت خاله نمیدونستم آفریقایی هم بلدی صحبت کنی
وای مامانی امروز یادم رفته بود شیشه شیرتو بذارم توی کیفت . مامان جوون زنگ زد گفت فریبا مامان شیشه شیر دخترمو نذاشتی که . منم با عجله رفتم خونه واست آوردم . خدا رو شکر خونه ما و مامان جوون به هم نزدیکه و هر دوتاش هم نزدیکه اداره مامانی هست . دوستت دارم گل دختر مهربون من
** راستی خاله های خوب این شکلکها رو از سایت نی نی شکلک برداشتم . ادرسشو توی لینکهای پیوند میتونید ببینید . شکلکهای جالبی اونجا هست شما هم استفاده کنید **