شمارش اعداد به روش سارگلی و . . .
دخملی ریاضیدان مامان این روزا زده تو کار شمارش اعداد اونم چه شمارشییییییییییییییییییییی
ما باید بگیم 1 تا شروع بشه :
مامان میگه 1 دخملی میگه ----> 2 مامان میگه 3 سانی میگه ------>5 اگه مامان بگه 6 باز سانی خانوم میگه ---->5 اما اگه مامان بگه 7 سانی خانوم میگه -----> 9 باز اگه مامان بگه 10 سانی خانوم میگه -----> 9 ولی اگه بگه 11 سانی خانوم میگهههههه -------> دبازده وای نمیدونی که دخملی من عاشق دبازده گفتنتمممممممم . از 12 تا 19 رو بلد نیستی ولی وقتی مامان میگه 19 دخملی میگه ----> بیستتتتتتتتت ( ضمنا وقتی ازت میپرسیم سارینا خانوم نمره هاش چنده تو میگی بیستتتتتت ) همه عاشق شمارشت شدن مخصوصا بابایی محاله زنگ بزنه نگه گوشی رو بده سانی واسم بشماره
عاشق لپ تاپی خودت هم میگی لباب تا لپ تاپ میبینی میگی آینگ ( یعنی واست آهنگ بذاریم ) وای اینو هم در گوشی بهت بگم عین خاله محبوبه عاشق ویدیو کلیپ های هندی هستی اگه خاله بفهمه لو دادم گوشمو میبره مرتب هم میری بغل خاله محبوبه و ازش میخوای که آینگ واست بذاره ضمنا از نظر سلیقه هم مثل خاله شدیا هر ویدیو کلیپی که خاله دوست داره تو هم اونو دوست داری
عاشق حرف زدن تلفنی شدی . از بچگی عاشق تلفن بودیا ( قابل توجه عمه پاته ته و عمه مریم اخه این دو تا عمه شیطونت هم عاشق تلفن هستند ) ولی این روزا خیلی خوشگل حرف میزنی . دیروز دیدم گوشی موبایل منو برداشتی و میگی : م بو به .... دجایی ( کجایی ) .... ایبی ( خوبی ) اونه ( خونه ) وای اینقدر خوردمتتتتتتتتتتتتت . بعد هم گوشی رو دادی به من تا من حرف بزنم . گفتم مامان خاله خوابیده نمیشه بهش زنگ بزنیم نگام کردی گفتی آبیده
چند روز پیش هم باز گوشی موبایلمو برداشته بودی دیدم یکی داره باهات حرف میزنه تو هم میگی الوووووووو الاممممممم یهو اومدم دیدیم خودت شماره بابایی رو گرفته بودی ( البته نه اینکه شماره بگیریا چون من قبلش زنگ زده بودم زده بودی روی شماره گیر و شماره گرفته بودی ولی همینم واسم عجیب بودددددددددد ) بابایی گفت اینقدر قشنگ حرف زدی که فکر کرده خط رو خط افتاده و یه بچه 5 یا 6 ساله داره حرف میزنه
دایی مهدی رو خیلی دوست داری . وقتی دایی رو میبینی میچسبی بهش یه بوسهای صدا داری نثارش میکنی که بیا و ببین . خوچی به حالش تیکه کلام بابایی ) وای مامانی نمیدونی چه حالی میده وقتی میچسبی به صورتمو بوس صدا دار میکنی . دوستت دارممممممممممممممممممم
وقتی خودت نشستی مرتب با انگشت به کنارت اشاره میکنی و بهمون میگی بینین ( بشین )
دیروز واسه خودت داشتی میگفتی ایی ده ، ایی ده گفتم مامانی سعیده کیه ؟؟؟؟ تو گفتی عمه گفتم کدوم عمه ؟؟؟؟ گفتی پر پر ( پسر عمه سعیده اسمش پرهامه که تو بهش میگی پر پر و منظورت از این حرف مامان پرپر بود )
بریم ادامه مطلب واسه گفتن ما بقی حرفاااااااااا
عاشق تاب تابی . خودت هم میگی تاب تاب عبادیییییییی
وقتی قلقلک میخوای کف پاتو میدی میگی گیگیلی وقتی ازت میپرسم خروسه چی میگه باز میگی گیگیلی ( قوقولی ) تازه اینو هم بگم دیروز داشتم تاب تابت میدادم و واست شعر میخوندم . از بس شعرارو واست تکرار میخونم خودت یهو بعضی از قسمتهاشونو میگی . خاله محبوبه هم اومد پیشمون شروع کرد به تاب دادنت و این شعر رو خوند : اتل متل یهو تو گفتی گوگوله یعنی توتوله این قیافه منو خاله محبوبه بود به محض شنیدن این حرفت و بعد اینطوری شدیم بعد خاله گفت گاو حسن تو گفتی چوتوره و در ادامه رسید به گاوش بردن تو گفتی انستون ( هندستون ) .... دور کلاش تو گفتی امزی هاچین و واچین یه پاتو بر تو گفتی چین . خیلی وقت بود این شعر رو واست نخونده بودماااااااااااااااااااا . تازه خاله که میخوند خودت همینطوری که توی تاب نشسته بودی روی پاهات هم میزدی . فدات شم عزیز دلممممممممممممم . ماشالله هزار ماشالله به این حافظه ( باز تاکید کنما هوش و حافظت به مامانی رفته ها مجددا قابل توجه بابایی )
خوب حالا بریم سراغ عکسهای خوشگل گل دخملی
وقتی سانی خانوم خوش عکس میشوددددددددد. همیشه واسه عکس گرفتن اذیت میکردی ولی بزنم به تخته یه چند روزیه عاشق عکس گرفتن شدی بعد هم زود باید بدم خودت ببینیش در همه حال هم قیافه دخملی مودب رو به خودت میگیری خوب دخملیه من مودبه دیگهههههههههههههه
عاشق خوردن ماست موسیری خودت هم میگی ماس ماسی
چند روز پیش همه داشتیم تی وی نگاه میکردیم تو هم واسه جلب توجه خونتو کج کرده بودی سرتو از پنجره آورده بودی بیرون میگفتی الووووووووو الووووووووو تو رو خدا قیافه خودتو ببین ( حیوونایی که عکسشون روی دیوارهای خونت کشیده شده رو خوب میشناسی و بهشون اشاره میکنی : پیل ( فیل ) ، میمو ( میمون ) ، طوطی ، زرپاته ( زرافه ) ، پرتاته ( پروانه ) )