كوچولوي شيطون
سلام عشق ماماني . ديروز نتونستم بيام واست حرف بزنم دخملم . آخه گاهي اوقات ماماني كارش زياد ميشه . امروز صبح كه داشتم مي آمدم بيدار شدي . جديدا سحر خيز شدي ماماني . بابايي آمده بود پيشت دراز كشيده بود . راستي باباييت خيلي دوست داره ها . بابايي تو رو عشقي صدا ميزنه من تو رو سارگلي صدا مي زنم . بابايي هميشه ميگه خدايا چه عشقي به ما دادي . ديشب با مامان جوون رفتيم فروشگاه خريد كنيم تو خسته شده بودي خيلي نا آرومي كردي توي كالسكه بودي مي گفتي بايد بغلم كني . همه ذوقت مي كردن آخه بلند بلند ميگفتي ماما ماما . الان 3 روزه كه ماما گفتن رو شروع كردي . اولين كلمه اي كه گفتي محبوبه بود آخه خاله محبوبه رو خيلي دوست داري . خيلي جالب گفتي م ووو به طوري كه همه متوجه شديم چي ميگي . بعدش گفتي بابا و الان داري ميگي ماما . خيلي خوشحالم كه فسقليم داره حرف ميزنه . بگذريم داشتم در مورد ديروز ميگفتم خلاصه حسابي نا آرومي كردي يه آقايي اومد باهات بازي كرد تا آروم شدي بعد هم بابايي با عمو حسين آمدن در فروشگاه تو رو با خودشون بردن بيرون تو هم با خوشحالي رفتي و منم تنها رفتم خونه اخه كار داشتم . بعد ساعت 10 با بابايي اومدي خونه از خستگي توي ماشين خوابت بره بود لپاتم شده بود قرمز قرمز وقتي منو ديدي اينقدر خوشحال شدي كه پريدي تو بغلم آخه بلا چطوري دلت اومد ماماني رو تنها بذاري
اين روزا به مامان جوون خيلي وابسته شدي آخه هر روز نصف روزو ميري پيشش . راستي پدي شب خاله الهام و خاله سميه اوندن ديدنت ( دوستاي دوران دانشگاه ماماني هستند ) خيلي واسشون شيطوني كردي . سارينا مامان اين روزا اصلا نميشه كنترلت كرد آخه خيلي ورجه وورجه مي كني . الهي قربون شيطونيات مامانيييييييييي . راستي اينو هم بگم اين روزا خنديدنت خيلي خوشگل شده وقتي ميخندي عين فرشته ها ميشي كوچولوي ناز من . الهي بميرم ماماني هنوز سرماخوردگيت خوب نشده دكترت ميگه بهت شربت ندم خودت خوب ميشي ولي دلم ميسوزه همش از مماغ نازت آب مياد انشالله زودتر خوب بشي جيگر ماماني . خوب حالا يه عكس خوشگل از دخترم مربوط به سن 7 ماهگيت ميذارم تا بعد ببيني و ذوق كني . بعد يه آلبوم از زمان دنيا امدنت تا الان واست درست ميكنم .
عكس 7 ماهگي