ساريناسارينا، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 5 روز سن داره

سارينا هديه خوب خدا

پارك آزادي

1390/8/30 8:30
نویسنده : ماماني
862 بازدید
اشتراک گذاری

چند روزي هست بازم خانوم گل بد غذا شده . مامان جون ميگن داري دندون در مياري . من كه بي تجربه هستم ماماني اميدوارم هميني باشه كه مامان جوني ميگن . ديشب با بابايي واسه چك شدن برديمت پيش خانوم دكترت ولي متاسفانه نبودن بعد بابايي گفت بريم پارك آزادي تا دخملم يه كم بچه هايي كه دارن بازي ميكنن رو ببينه و ذوق كنه . پارك آزادي هم كه بزرگگگگگگگگگگ واي ما رو بگو از اول پارك راه افتاديم رفتيم به محوطه وسايل بازي رسيديم ديگه بنده خدا بابايي داشت از نفس مي افتاد نیشخند آخه كالسكتو نبرده بوديم . خلاصه ماماني به محوطه كه رسيديم ديديم اي داد بي داد قسمت بازيها تعطيل شده . اينقده حرصم گرفتتتتتت آخه دخملم هيچي نديد . بعد از يه مقدار گشت زدن اومديم خونه .

تو كه توي ماشين داشت خوابت ميبرد وقتي رسيديم خونه اينقدر شارژ بودي كه انگاري يه عالمه خوابيدي . خلاصه شروع كردي به شيطوني كردن . بعد از يه عالمه شيطنت اخر توي تابت خوابت برد اينم يه عكس خوشگل

راستي خاله فاطمه از كيش واست يه عروسك خوشگل آورده . ماماني تو به عروسكه حسودي ميكني زبان مامان جون ديروز گفت كه يه يحظه عروسكو بغل كرده بعد تو خيلي سريع چهار دست و پا رفتي عروسكو از بغل مامان جون كشيدي بيرون خودت نشستي اينقدر خنديديممممممممم خنده  ديشب هم بابايي يه لحظه عروسكو دست گرفت ببينه چطوريه تو يه داد سر بابايي زدي كه چرا به اون دست زده . ما هم واسه اينكه دخملم اذيت نشه عروسكو فعلا گذاشتيم توي كمد تا دخملم نبيندش . ماماني فكر نمي كردم به عروسك حسودي كنيا چشمک الهي قربونت برم جيگر ماماني .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

چشم عسلي
17 بهمن 90 10:19
سارينا جون تولدت مبارك عزيزم


سلام عزیزم . ممنون از لطفتون . واقعا خوشحال شدم