رفتارهای زیبا ( قسمت 4 )
سلام گلی خانوم مامان . یه هفته شده که وبت رو آپدیت نکردم . الان اومدم باز هم از شیرین کاریهات بگم تا وقتی بزرگ شدی بفهمی شیطون بلای مامانی چه کارایی میکرده . الان دقیقا یک سال و 4 ماهته . دوستت دارم دخمل 16 ماهه ی من .
هفته گذشته یک شنبه و دو شنبه تعطیل بود ( ١٤ و 15 خرداد ) و ما بعد از مدتها تونستیم بریم ارسنجان خونه خاله فاطمه . خاله جوون هم خیلی وقت بود شیراز نیامده بود و ما حسابی دلمون واسشون تنگیده بود . سانی جوجوکه به محض رسیدن آله آله گفتنش شروع شد . ثنا گلی رو بغل میکرد و میبوسید . خلاصه خیلی خوشحال بود . دخملی شیطون بلا همه جای خونه خاله رو بررسی میکرد . دیگه فکر کنم جایی نمونده بود که سر نزنه از صبح تا شب فقط شیطونی کردو اصلا نخوابید . شب هم با خاله رفتیم پارک به محض رسیدن دخملیه بلا تو بغل باباییش خوابش برد . یعنی تمام مدت زمانی که ما اونجا نشسته بودیم سانی خانوم خواب تشریف داشتن
صبح دوشنبه ( روز پدر ) هم حرکت کردیم به طرف شیراز . سانی از موقع حرکت تو بغل دایی مهدی خواب بود تا رسیدیم شیراز . بنده خدا دایی مهدی ،فکر کنم دستش بی حس شده بود ( دوستت دارم داداش کوچیکه ) . وقتی رسیدیم خونه به سانی گفتم مامان امروز روز پدره به بابایی گفتی مبارک ؟ یهو رفت جلو باباش ایستاد و گفت مبالک ( قربون خوشمزگیات مامانیییییییییی خیلی دوستت دارم )
بریم ادامه مطلب ؟؟؟؟ آره بزن بریم
تازگیا واسمون پیرزن میشی . بهت میگیم سانی پیرزن شو تو هم دولا میشی دستتو میذاری رو کمرتو راه میری .
وقتی بهت میگیم بیا ماساژ بده میای روی کمرمون میشینی با دستات ماساژ میدی
دور سر خودت پر میخوری و میگی پر پر پر
ماشالله به جونت مامانی از در و دیوار بالا میری . جاهایی هم که واست سخته اون صندلی مخصوصت بوداااا میری اونو میاری میذاری زیر پات تا راحت بالا بری ( شیطون مامان اخه تو چطوری میفهمی این کارو کنی میتونی بالا بری البته جای سوال نداره عین مامانت باهوش شدی سر این مساله با بابایی بحث داریم اخه اون میگه هوش سانی به من رفته منم میگم به من رفته )
گل دخملیه مامان ، این روزا سعی میکنه هر چی رو میشنوه تکرار کنه البته از چند ماه پیش اینطوری بود ولی این روزا کلمات رو بهتر ادا میکنه .مثلا .....
آله ----> خاله
مبالک -----> مبارک
زلا ----> زهرا ( وقتی میپرسم اسم مامان جوون چیه زود میگی زلا )
پکر ----> پکر ( اینو دایی مهدی یادت داده ازت میپرسه وقتی مامان جوون و دایی رو نمیبینی چطوری میشی تو هم میگی پکر )
اباتوس ---- > اتوبوس
ممند ----> محمد
بــــدر ---->بندر ( وقتی ازت میپرسیم بابایی کجا رفته میگی بــــــــدر )
بوپ ----> توپ ( راستی دایی محمود چند روز پیش یه توپ خیلی بزرگ واست خرید یادم رفته ازش عکس بگیرم بعد عکسشو واست میذارم مامانی )
وقتی خودتو کثیف میکنی پشت سر هم میگی عبض عبض ( عوض عوض )
ولی مامانی نمیدونم چرا هنوز به شیر میگی جیش دیشب توی خواب بیدار شدی شیر میخواستی مرتب میگفتی جیش جیش
اینم چند تا عکس خوشمل از گل دخملی مامان
تریپت منو کشتههههههههههه
اینم یه عکس دو نفره به عروسکی که تو بغلته میگی مانانا ( قربونت برم که خیلی خوشگل میخوابی بوس بوس هوارتااااااااا )