ساريناسارينا، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 14 روز سن داره

سارينا هديه خوب خدا

سارینا و خاطرات چند روز گذشته

1391/3/13 8:10
نویسنده : ماماني
2,069 بازدید
اشتراک گذاری

روز جمعه (5 خرداد 91 ) من و سانی گلی ساعت 7.45 از خواب بیدار شدیم . تا از خواب بیدار شدن تقاضای تماشای ترانه های خاله ستاره کردن . سارینای عزیزم این روزها علاقه خاصی به ترانه های خاله ستاره پیدا کرده از خواب که بیدار میشه میگه اتاته ( گل دخملی مامان به ستاره میگه اتاته ) از بیرون که میایم خونه زود میدوه جلو تلویزیون و میگه اتاته ، خلاصه در طی روز ده ها بار ترانه های خاله ستاره رو میبینه ( دست خاله ستاره جوون درد نکنه ) شیر ، میوه ، غذا و همه چیزشو حتما باید در حال تماشای ترانه های خاله ستاره بخوره . خوب داشتم در مورد روز جمعه میگفتم . بعد از خوردن شیر و تماشای یه سری کامل ترانه ها گل دخملی رو بردم حمام دوش گرفت ( الهی قربونش برم که عاشق حمام و آب بازیه توی حمام واسه هیچ کاری اذیتم نمیکنه خیلی راحت میشینه و اجازه میده تا خوب و درست بشورمش ) بعد هم از حمام اومد و صبحونه خورد ساعت حدودای 10.30بود که خوابید. منم تو این فرصت وسایلتو جمع کردم اخه قرار بود بریم خونه مامان جوون ( مامان بابایی )

ساعت 12.30 عمه سعیده با عمو قاسم اومدن دنبالمون تا با هم بریم ( دستشون درد نکنه ) خلاصه بگم روز جمعه خونه مامان جوون خیلی بهت خوش گذشت حسابی بازی و شیطونی کردی . با آقا پرهام خیلی بازی کردی . جدیدا به پرهام میگی پربام ( آخه قبلا بهش میگفتی پر پر ) بغلش میکردی و میبوسیدیش . شما دو تا وروجک یه عالمه شیطنت کردینو بنده خدا مامان جوون هم حسابی اذیت شدن . اون روز دخملی شیطون من اصلا نخوابید تازه آقا پرهام هم که خوابید شما اینقدر شیطنت کردی که بیدارش کردی .خلاصه کاری که شما نکردی . جایی که سر نزدی دیگه نبود .

روز شنبه هم مادر جوون ، عمه فاطمه ، عمه مریم ؛ عمه سعیده ،عمو قاسم و آقا پرهام اومدن خونمون و شما از دیدنشون یه عالمه ذوق کردی و خوشحال شدی ( فدای مهربونیات مامانی که عاشق مهمونی ) مرتب به صورت پرهام نگاه می کردی و اسمشو صدا میزدی . همه اسباب بازیهاتو ریختی تا با پرهام بازی کنی و خلاصه دوباره کلی بهت خوش گذشت

بعد از اینکه مادر جوون اینا رفتن فاطمه گلی ( دختر عمو علی ) زنگ زد که اگه سانی خانوم طلا بیداره بیان دیدنش که خوشبختانه بیدار بود و عمو علی و زن عمو شهناز و فاطمه گلی اومدن خونمون . شما تا فاطمه رو دیدی گفتی پا ته ته  و رفتی بغلش بعد هم که دیگه از بغل عمو علی پایین نمی اومدی و طبق معمول یه عالمه عمو رو اذیت کردی . در اخر هم میخواستی با عمو بری که به سختی شما رو سرگرم کردم تا مهمونامون بتونن از دست شما فرار کنن زبان

دیروز هم با مامان جوون و دایی محمود رفتیم بیرون و یه گشتی تو خیابون زدیم و شما خیلی خوشحال بودی و لذت بردی . عاشق ماشین سواری و چرخیدن تو خیابون هستی ( دوستت دارم نفس ماماننننننننن ماچ )

حرفای جدیدی سارینا :

چطوری ----> چوتویییی

دست نزن ---- > ددد نزنننننن

مال منه ---- > مای منههههه

وقتی میخوای بلند شی و به سختی میخوای کاری رو انجام بدی میگی ااااا ییییی (علی )

این روزا وقتی ازت میپرسم سارینا دخمل تپلیه مامانه میگی ب یهههههه

 

عکسهای سانی ناز گل مامان رو در ادامه مطلب ببنید . . .

 

سانی در حال تماشای ترانه های خاله ستاره

سارینا دخملیه ناز و متفکر مامانی

سانی مو فرفریه متعجب

سارینای خوش خنده ( قربون خندیدنت مامان. ایشالله سالم باشی و همیشه گل خنده رو لبات باشه عزیز دلم . خیلی دوستت دارممممممممممممم قلب )

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

مامان نیایش
8 خرداد 91 12:33
سلام ممنون همیشه پیش ما میای خانمی ایشالا همیشه خوش باشید عکس ها هم خیلی قشنگ بود قربون خنده های دخملی


ممنون خاله جونم
عمه ی لارا
8 خرداد 91 20:02
█████____████
___████__████_███
__███____████__███
__███_███___██__██
__███__███████___███
___███_████████_████
███_██_███████__████
_███_____████__████
__██████_____█████
___███████__█████
______████ _██
______________██
_______________█
_████_________█
__█████_______█
___████________█
____█████______█
_________█______█
_____███_█_█__█
____█████__█_█
___██████___█_____█████
____████____█___███_█████
_____██____█__██____██████
______█___█_██_______████
_________███__________██
_________██____________█
_________█
________█
________█
_______█
هم خودت مامانی هم دخملت نازو گلید ماهیــــــــــــــــــــــــــــــــد


سلام عمه گلی عزیزم . ببخشید گاهی اوقات دیر به دیر سر میزنم . به یادتیم عمه گلی خیلی هم دوستت داریم . بوس بوس هوارتا
مامان آرتین
10 خرداد 91 22:46
عزیزم خوبی؟
قربون این قیافه متفکرت برم مو خوشگله


سلام خاله جونم . مرسی . دوستت دارم آرتین گلی رو ببوس
مامان آرميتا
12 خرداد 91 19:50
سلام ماشالله به اين دخملي سحر خيزم
هميشه به مهماني و شادي گلم
عكسها خيلي خوشگل بودند
ممنون كه به ما سر ميزنيد گلم


سلام خاله جوون . خوشحالمون کردی . ممنون از حضورت
پدربزرگ
21 خرداد 91 15:25
سلام ..بازم عکسای خیلی قشنگی بودن البته سارینا جون خودش قشنگه ، گل که زیبا باشه دیگه روتوش نمی خواد.صفای دل مادری در این عکسای زیبا هویداست ..پدربزرگ


سلام پدر بزرگ مهربون . خیلی خوشحالمون میکنی . دوستتون داریم
فاطمه
17 تیر 91 0:39
سلام
امروز داشیم با سمیرا عکس های بچگی سارینا گلی را نگاه می کردیم وای چقدر بچه ی لوس ناز خوشگل داری

شما دو تا دخمل عمو جیگملید