ساريناسارينا، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 12 روز سن داره

سارينا هديه خوب خدا

صندلی مخصوص سارگلی

1391/2/11 8:17
نویسنده : ماماني
2,070 بازدید
اشتراک گذاری

چند روز پیش دیدم سانی خانوم بلای خوشمزه من سطل آجرهای اسباب بازیشو واروونه میکنه خودش عقب عقب میره میشینه روش . مامان جوون هم خونمون بود اینقدر دوتایی از این کارت خندیدیم . بعد یه دفعه یادم اومد یه چهار پایه کوچیک دارم که گذاشتمش توی یکی از کابینت های آشپزخونه زود رفتم آوردمش . تا دیدی کلی ذوق کردی بعد هم خودت اومدی نشستی روش . حالا دیگه این 4پایه شده صندلی مخصوص سانی خانوم همه جا با خودش میبردش حتی روی تخت خواب . این روزا مواقعی که میخوای غذا بخوری با این صندلی مخصوص میشینی روبروی تی وی و کارتون نگاه میکنی منم به شما غذا میدم . البته اینو هم بگما شما این صندلی رو به این خاطر دوست داری که هیچ حصاری دورش نیست و خودت راحت میتونی بشینی و بلند شی . یه صندلی داری که صندلی تابت هست و بعنوان صندلی غذا هم ازش میشه استفاده کرد ( آخه میز غذا داره و خیلی راحت از تاب جدا میشه ) ولی شما توی اون اصلا نمیشینی چون وقتی بشینی دیگه اطرافت بسته هستو نمیتونی خودت شیطونی کنی .

صندلی مخصوص :

روز جمعه عصر که مخواستیم بریم خیابون گردی با سانی خانوم خوشگل ( هر روز عصر که میشه هوس خیابون گردی میکنه و جالب اینجاست که خیلی خوشگل میگه بدردیم ( یعنی بریم بگردیم ) )وقتی کالسکتو باز کردم که بذارمت داخلش بشینی دیدم شما با دو رفتی توی آشپزخونه و یه سری از وسایل که ریخته بودی کف آشپزخونه رو آوردی و ریختی توی کالسکه که با خودمون ببریم . الهی قربونت برم با این شیرین کاریهای خوشمزتتتتتتتت .

 ما بقی شیطنتها در ادامه مطلب

سانی عاشق این کابینت و ظروف داخلشه خدا رو شکر زیاد سر کابینت هایی که ظروف شکستنی توش هست نمیری ولی ناقلا خونه مامان جوون سر همه کابینت ها میری و تا حالا 6 تا کاسه کوچیک یه کاسه بزرگ ویه لیوانو واسش شکوندی . بنده خدا مامان جوون چی میکشه از دست این دخملیه بلا

راستی امروز صبح من که بیدار شدم کارمو بکنم تا بیام اداره شما هم بیدار شدی بعدش هم بابایی بیدار شد و دیگه نذاشت شما بخوابی . من داشتم اماده میشدم که بابایی به شما گفته بود مامان میخواد بره اداره . شما هم که عین طوطی میمونی زود یاد گرفتی .  بعد تا ازت میپرسیدیم مامانی کجا میخواد بره شما هم زود میگفتی اداده .

دیروز هم خاله محبوبه و دایی مهدی اومدن خونه ما . آخه مامان جوون رفته بودن خونه مامانشون بنده خدا هفته گذشته عمل قلب داشتن . منم مرخصی گرفتم و تو خوونه پیش شما موندم . خاله محبوبه دیروز بهت گفت سارینا دختر خوب دست به بغل میشینه ( دست شما رو جمع کرد و گفت این طوری میشینه ) از دیروز تا حالا تا بهت میگیم دختر خوب چطوری میشینه زود دست به بغل میشینی . الهی قربونت برم باهوش من . اینو هم بگم دایی مهدی رو خیلی دوست داری وقتی دایی مهدی از مدرسه اومد خونمون شما خواب بودی بعد که بیدار شدی دایی مهدی رو دیدی خیلی ذوق کردی و گفتی دایی و رفتی بوسیدیش .

سانی در حال نشستن به شیوه دختر خوب زبان

مامانی اگه بخوام از شیرین کاریهات بنویسم باید تا اخر وقت اداری بشینم تایپ کنم . قربونت برم تا همین جا کافیه تا بعد دوباره بیامو واست بنویسم . خیلی دوستت دارم نفس مامانی عشق بابایی .

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (16)

بابای دوقلوها
11 اردیبهشت 91 11:48
شیرین عسل که میگن همینه، خود خودشه

کابینت آشپزخونه ما که شده شهر بازی زینب و زهرا


ممنون عموو جوون زهرا و زینب عزیز رو خیلی خیلی ببوس
فاطمه
11 اردیبهشت 91 15:11
او مای گاد منو گشته با این صندلیش


سلام فاطمه گلی . اینطوری نگاش نکن فاطی این صندلی خارجکی دیروز که خودت اومدی هم دیدیش هم بوسیدیش
فاطمه
11 اردیبهشت 91 15:13
راستی از طرف من ببوس این دختر گل یعنی ناز گل


ای ول به این دخمل عموی با معرفتتتتتتت
مامان نیایش
11 اردیبهشت 91 17:31
دختر شیرین زبون و خوشمزه ایشالا سالم باشی همیشه و از این شیرین کاری ها تا می تونی برای مامان بکن که ذوق کنه


سلام خاله گلی عزیزم . نیایش کوچولو خومزه ما چطوره ؟ خیلی خیلی ببوسش
مامان ماهور
11 اردیبهشت 91 17:56
سلام
از اين كه به وبلاگ ماهور اومديد و تبريك گذاشتيد ممنونم .دختر نازي داريد ماشالا


سلام خاله جوون . خوشحال شدم . آقا ماهور عزیز رو ببوسید
ني ني شكلك
11 اردیبهشت 91 20:29
جانم سارگلي خوشگلم نازي


دوستت داریم آبجی پری عزیزمممممممم
مامانی درسا
12 اردیبهشت 91 2:19
قربونش برم با این کارات ..... مامانی من که دلم ضعف میره ..... شما جه حالی پیدا میکنی ..... مرسی اومدی و مطالبمو خوندی ..... جمع خانوادگیتون همیشه صمیمی .......


سلام خاله جوون عزیزم . بذار درسایی هم یه کم بزرگتر بشه بعد میفهمی دخمل یعنی چییییییییییییی . لحظه لحظه شیرین تر و با مزه تر میشن . درسا گلی ما رو خیلی ببوس :
مامان نیایش
12 اردیبهشت 91 10:19
مامان زهرا(شهرادشیر کوچولو)
12 اردیبهشت 91 14:26
سارینا خوجگل خاله همه کاراتو خوندم از دست شما وروجک های بلا .....
یه عالمه بوس واسه دخملی بلا


ممنون خاله زهرای عزیزم . شیر کوچولوی شیرین زبون رو خیلی خیلی ببوس
مامان علي
12 اردیبهشت 91 16:13
من كه دلم هوس يه دختر كرد. ماشاءا... حسابي خوردني و شيرين شده . از طرف من ببوسش. منم تو يه اداره دولتي كار مي كردم ولي به خاطر علي استعفا دادم . شايد اگر مادرم ميتونست ازش نگه داري كنه اين كارو نمي كردم .انشاءا.. هم سركارت و هم توي خونه موفق باشي.


سلام خاله جوون . دلمون واستون تنگیده بود حسابی . آخی چه حیف شد که از کارتون استعفا دادید ولی اشکالی نداره انشالله زنده باشید خاله جوون کار فدای سرتون ممنون از لطفتون خیلی خوشحال شدم . علی آقای کوچولوی ما رو خیلی ببوسید
مامان آرتین
12 اردیبهشت 91 21:48
سلام سارینای عزیزم
خیلی شیطون شدی
من عاشق موهاتم


سلام خاله جوونم . آرتین کوچولوی ما چطوره ؟ انشالله آرتین هم راه بیافته حسابی شیطنت میکنه و شما لذت میبرید . از طرف من خیلی ببوسش
سمانه مامان پارسا جون
14 اردیبهشت 91 0:41
وای که چقدر تو نازی سارینا جونم
ای شیطون بلا
آخه شما چی میخواین از این کابینتها


سلام خاله جوون . ممنون که سر زدی خیلی خوشحالمون کردی . پارسا گلی رو ببوس
مامان حنا
14 اردیبهشت 91 18:02
عزیزدلم خدا حفظت کنه
مامانی دخملمون باید خوب شیطونی کنه خاله این حنای من خیلی با کابینت و داخل کابینت دیگه هر چی توش بود بازی میکرد
خدا شایه مامان عزیزت رو بالای سرتون حفظ کنه نعمتیه
صندلی سارینا جونمم خیلی قشنگه
اون عکس آخریه خیلی قشنگه سارینا جون مثل ماااااااااه می مونه خدا از چشم بد حفظش کنه
دخمل نازتو ببوس و مواظبش باش


سلام به خاله جوون کدبانوی عزیز . ممنون عزیزم خیلی لطف دارید . خاله وقتی نگاه میکنم میبینم رفتارای بچه ها خیلی به هم شبیه هست . خدا همشونو حفظ کنه . دوستت داریم خاله عزیز . حنا گلی ما رو خیلی ببوس
عمه ی لارا
16 اردیبهشت 91 15:54
سلام مامانی ناز مهربون
دخمل نازت خوبه چه عسله ماشالا بامزه شده.
مامانی مرسی بهم سر زدی و برام نظر گذاشتی.من این روزا مشغله داشتم نتونستم سر بزنم و براتون مطلب بزارم واقعا معذرت می خوام مرسی از شما یارای بامعرفت و همیشگیم دوستون دارم


سلام عمه گلی دلمون واستون تنگ شده بود . خوشحالم که دوباره میبینمتون . خیلی لطف داری عمه جوون . دوستت داریممممممممم
مامان آنیسا
17 اردیبهشت 91 0:20
سلام.نی نی دخملی شما تقریبا همسن نی نی دخملی منه


سلام خاله جوون .ممنون که به ما سر زدی . خوشحالم از آشناییتون . آنیسا کوچولو رو خیلی ببوسید
عمه ی لارا
21 اردیبهشت 91 10:44
تموم آسمون پر شده از عطر خوش یه مامان بهشتی و تویی که یه تیکه کوچولو از خدا رو امانت گرفتی تا اسمونی تحویلش بدی
همه فرشته ها بهت میگن: مامان روزت مبارک


سلام عمه جوون . مرسی از لطفتون خیلی خیلی خوشحال شدم . دوستتون داریم عمه گلی