ساريناسارينا، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 14 روز سن داره

سارينا هديه خوب خدا

اولین دندان شیری سارگلی

1391/1/29 9:01
نویسنده : ماماني
2,756 بازدید
اشتراک گذاری

روز یک شنبه بابایی زنگ زد گفت که واسه فردا مرخصی بگیرم تا بریم ارسنجان خونه خاله فاطمه چون وسط هفته بود و خاله فاطمه هم سر کار بود نمیخواستم بخاطر ما مرخصی بگیره به بابایی که گفتم گفت حالا شما مرخصی بگیر یه جا میریم میگردیم . (خاله فاطمه یه دختر نازگلی داره از شما تقریبا 8 ماه بزرگتره اسمش ثنا هست تو اونو انا صدا میکنی ) یک شنبه شب با بابایی رفتیم خونه مامان جوون ( مامان بابایی ) پیش عمه سعیده آخه تازه از سفر تایلند امده بودن . 4 دست لباس خوشگل هم واسه شما آورده بودن دستشون درد نکنه . راستی عمه سعیده یه پسر خوشگل داره اسمش آقا پرهامه که از شما یک ماه و نیم کوچیکتره تو صداش میکنی پرپر . با دیدن پرهام کلی ذوق کردی و همش میگفتی پرپر میخواستی بغلش کنی . گفتیم پرهام رو ببوس بوسیدیش . بعد هم نازیش میکردی و میگفتی نانو نانو .

دو شنبه صبح طبق معمول سحر خیز بودی و زود بیدار شدی . صبحونه که خوردیم وسایلمون رو جمع کردیم رفتیم خونه مامان جوون ( مامان من ) اخه قرار بود با هم بریم تخت جمشید . اونجا بود که متوجه شدیم اولین دندون شیری گل دخملی ناز و بلای من سرش بیرون اومده . اینقدر من و مامان جوون ذوق کردیمممممممممم . کلی بهت تبریک گفتیم . شما دقیقا 1 سال و دو ماه و 11 روز داشتی که اولین دندونت بیرون اومد . به بابایی زنگ زدم گفتم یه عالمه خوشحال شد و گفت گل دختری رو خیلی ببوس . به خاله جوون هم خبر دادم خلاصه همه خوشحال شدن .

اول قرار بود ناهار رو بریم بیرون بخوریم ولی چون خاله محبوبه کلاسش طول کشید ترجیح دادیم ناهار رو خونه بخوریم و بعد حرکت کنیم به سمت تخت جمشید . ساعت تقریبا 2 بود که از خونه زدیم بیرون .

این روزا شیراز واقعا هوای خوبی داره . جای همه خاله ها خالی خیلی بهمون خوش گذشت . مخصوصا به سارگلی اخه خیلی شیطنت کرد . میگفت خودم میخوام راه برم شما حتی بهم دست هم نزنید . روی سنگها که راه میرفتی از صداشون خیلی خوشت اومده بود یه عالمه هم سنگ بازی کردی . از پله ها باید خودت بالا میرفتی فقط موقع پایین اومدن بابا جوون دست شما رو میگرفت که یه وقت نیافتی . خلاصه مامانی حسابی بهت خوش گذشت و یه عالمه هم خودتو خاکی کردی . حالا عکسای خوشگلتو میذارم گلاب من .

 اولش روی کول بابایی نشسته بودی و از مناظر طبیعی لذت میبردی

ولی همین که یه لحظه گذاشتیمت تا خودت راه بری ببینیم چیکار میکنی دیگه نتونستیم کنترلت کنیم (اشتباه کردیم زبان )

خاله جونم بقیه رو در ادامه مطلب ببنید

اینم سارگلی در حال سنگ بازی( میرفتی سنگ بر میداشتی پرت میکردی دخمل بلاااااااا )

اینم چند تا عکس خوشگل از تخت جمشید

چند مدت پیش هم ساعت 12 یا 1 شب بیدار میشدی بهونه میگرفتی که بریم توی حال بخوابیم منم مجبور میشدم رختخواب پهن کنم توی حال تا شما دخمل بلا بخوابی اینم یه عکس ار حالت خوابیدنت

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (10)

عمه ی لارا
29 فروردین 91 9:46
سلام مامانی گل
امیدوارم خونه خاله خوش گذشته باشی خانم خوشگله ما رو ببین.
مامانی خوشحالم هر روز به وب لاگ می یای امیدوارم ملب مفید باشه یه عالمه دوستون دارم خدا میدونه


فدای تو عمه گلی نازم . مطمئن باش تمام مطالب سایتتون خوب و مفیده . من و سانی هم خیلی خیلی دوستتون داریم اینو از ته دل میگم عمه جوون جوونی مهربون
بابای دوقلوها
29 فروردین 91 15:18
بادا بادا مبارک بادا دندون شیری سارینا مبارک بادا

انشالله دندونات بدون هیچ مشکلی کامل بشه سارینای عزیز.

دوشت دالیم



سلام عمو جوون . ممنون . ما هم زینب گلی و زهرا گلی رو دوست داریمممممممممم
مامانی درسا
30 فروردین 91 1:51
وای مامانی جه خاطراتی رو برام زنده کردی خوش بحالتون . گلی خانم بوس راستی عکسا معرکه بود .


سلام خاله جوون . درسا کوچولوی ما چطوره ؟ حسابی ببوسیشا
مامان نیایش
30 فروردین 91 9:39
سلام عزیزم مبارک باشه اولین دندونت حتما مامانی رو کلی اذیت کردی تا این دندون بالاخره در اومده چه عکس های خوشگلی الهی همیشه شاد باشی و شنگول وروجک و سایه ی مامان و بابا رو سرت


سلام خاله جوونم . ممنونم . همینطور نیایش گلی عزیزم
مامان آرتین
30 فروردین 91 13:28
مبارک باشه نانازی
تو عکسهات واضحه حسابی شیطون شدی


مرسی خاله جوون . آره حسابی اذیت میکنم خوب باید از همه چی سر در بیارم . آرتین کوچولوی ما چطوره . خیلی ببوسیدش
مامان حنا
31 فروردین 91 5:14
سلام خاله جون خوبی؟؟؟؟؟؟
دندون شیریت هم مبارکه ایشالله که تنت سالمو لبت خندون و دلت شاد باشه
توی عکسا هم خاله جون خیلی ناز شدی
خانومی حتما به خاطر درآووردن دندون سارینا جونی خیلی اذیت شدید خدا براتون نگهش داره از طرف من هم دخمل نازتون رو ببوسید و مواظبش باشید


سلام خاله جوونم . چقدر خوشحال شدم اومدید سر زدید . اخه گفته بودید یه مدت نیستید حسابی ناراحتمون کردید . اخه دلمون تنگ میشه شما رو نبینیم و از حنا گلی با خبر نباشیم . خدا دخملی گل شما رو براتون حفظ کنه حنای عزیزو خیلی خیلی ببوسید
مامان زهرا(شهرادشیر کوچولو)
31 فروردین 91 10:01
مبالکه .... دندونای نو مبالک
همیشه به گشت وخوشی
دلم برا تخت جمشید یه ذره شده خیلی دوست دارم دوباره بیام اونجا
شاد باشید


سلام خاله جوون . مرسی خاله زهرا ایشالله شما هم همیشه خوش باشید . حتما بیاید و خوش بگذرونید . دوستتون داریم .شیر کوچولوی ما رو ببوس
عمه ی لارا
31 فروردین 91 10:51
مامان مهربون مرسی به ما سر میزنی دختر گلتو ببوس


فدای تو عمه گلی عزیزم . دوستت داریم
فاطمه
3 اردیبهشت 91 21:23
باز هم خوبه 1دندون در اوردی عزیزم وگرنه بهت می گفتند بی دندون


تازه کجاشو دیدی دومین دندونشم زده بیروووووون . هوووووووووراااااا . بیا پیشمون فاطمه جوون
فاطمه
5 اردیبهشت 91 16:34
سلام ساریناگلی چه طوری؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ یک دنیا بوس واسه تو
باز هم خوبه دو دندون در اوردی وگرنه بهت می گفتند 1دندونی


فاطمه گلی تو هم حالا بشین دندون بشمار . بابا دیگه دخملم بی دوندون نیست اینه که مهمهههههههههه . دوستت داریم فاطمه